در عصر حاضر، تولید کنندگان صنعتی در سرتاسر جهان می کوشند تا شیوه تولید ناب را به کار گیرند، سیستمی که پس از جنگ جهانی دوم در شرکت تویوتا موتور در ژاپن مطرح شد و هنگامی که صنایع و شرکت های دیگر ژاپنی از این سیستم قابل توجه نسخه برداری کردند، ژاپن تا مرحله برتری اقتصادی ای که امروز شاهد آن هستیم رشد کرد.
تولید ناب یک فلسفه تولیدی است که زمان سفارش تا ارسال را با حذف اتلاف ها کوتاه می کند.
- این تعریف به معنی داشتن یک انبار بزرگ و تحویل به مشتری به محض درخواست نیست بلکه معنی آن ساختن مورد سفارش در حداقل زمان است.
- اتلاف فعالیتی است که جاذب و مصرف کننده منابع وذخایر باشد اما هیچ ارزشی نیافریند.
- ارزش آن چیزی است که از نظر مشتری در زمان معین و با قیمت معین نیاز او را برآورده کند.
به بیانی دیگر، تولید ناب در واقع یک فلسفه و نگرش است که درصدد حذف و از بین بردن هر فرآیند اضافی از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتا فروش است که ارزش افزوده ای ایجاد نمی کند. در نگرش تولید ناب، مونتاژگر (کارخانه اصلی) با یک دید سیستمی بامسائل برخورد می کند. به طوری که در تلاش است که یک رابطه برد-برد (WIN-WIN) با کل اجزای سیستم برقرار کند. مونتاژگر ناب، با عرضه کنندگان (SUPPLIERS) یک رابطه نزدیک بر مبنای سود معقول ایجاد می کند. میان مدیریت و کارگران نوعی تعهد وجود دارد که مدیریت به کارگران ارزش و احترام قائل است و مسئولیت ها را به آنان واگذار می کند در مقابل، مدیریت انتظار دارد که کارگران پاسخگوی نیازهای مختلف کارخانه باشند.
سیستم تولید ناب شکل تکامل یافته ی سیستم تولیدی است که "تائی چی اوهنو" به کمک همکارانش طی سی سال تلاش بی وقفه در شرکت تویوتا (در مقام های مدیریت کارگاه ماشین کاری، مدیریت اجرایی، مدیریت عامل و معاونت اجرایی) توانست از طریق سعی و خطاهای بسیار و به تدریج، آن را توسعه دهد و به سرانجام برساند. امروزه حاصل همین تلاش ها می باشد که در سراسر دنیا به نام تولید ناب شناخته شده است.
يكي از رويكردهاي جديد به بازاريابي، بازاريابي انقلابي است. شركتهايي مانند هارلي ديويدسون (Harley - Davidson) از اين نوع بازاريابي بهره جستهاند و به نتايج قابل قبولي دست يافتهاند.
بسط منابع محدود، ارتباط صميمانه با مشتري و خلق راهحل براي ارضاي نيازهاي مشتري از تاكيدات اين رويكرد است. رهنمودهاي دهگانهءاجراي بازاريابي انقلابي عبارتند از:
- مدير عامل ملزم به بر عهده گرفتن مسووليت وظيفهء بازاريابي است. مديران عامل شركتهايي كه اين رويكرد را سرلوحهء كار خويش ساختهاند، هرگز مسووليت بازاريابي را تفويض نميكنند.
- بخش بازاريابي بايد كوچك و تخت شروع به فعاليت كند و كوچك و تخت آن را ادامه دهد: مديران عامل اين نوع شركتها نبايد اجازه دهند لايههاي مديريتي مابين بازار و آنها افزايش يابد.
- ايجاد روابط رودر رو با افرادي كه اهميت بيشتري براي شركت دارند: بازاريابان انقلابي، مزيت ارتباطات رو در رو و مستقيم را درك كردهاند و براي مشتريان وفادار و از طرفي سودآور اهميت بيشتري قائلند.
- استفادهء هوشيارانه و محتاطانه از تحقيقات بازار: بازاريابان انقلابي، استفاده از فنون ساده و عمومي را در تحقيقات بازار ترجيح ميدهند و از استفاده از تحقيقات حساسيتزا اجتناب ميكنند.
- به خدمت گرفتن مبلغان پرشور و حرارت، نه بازاريابان: اين نوع شركتها بازارياب ندارند، مبلغ دارند. مبلغاني كه شركت و هنجارها و ارزشهاي آن را از تهدل پذيرفتهاند.
- ابراز عشق و احترام نسبت به مشتريان به عنوان اشخاص حقيقي، نه به عنوان دادههايي در صفحهء كامپيوتر: بازاريابان انقلابي به مشتريان نگاه ابزاري ندارند و به جنبههاي انساني هم توجه دارند.
- ايجاد اجتماعي از مصرفكنندگان: بازاريابان انقلابي، مصرفكنندگان را تشويق به مدنظر قرار دادن خويش به عنوان يك اجتماع و در نظر گرفتن نام و نشان شركت به عنوان عامل وحدتبخش آنها ميكنند.
- تجديدنظر در آميختهء بازاريابي: بازاريابان انقلابي، قيمت، محصول، توزيع و ترويج خود را در جهت نيل به نيازهاي مشتري بازتعريف ميكنند.
- احترام به شعور همگاني: به عنوان نمونه، بازاريابان انقلابي توزيع خود را محدود ميكنند تا به وسيلهء آن وفاداري و تعهد مشتريان و توزيعكنندگان را بيفزايند. (مشتريان و توزيعكنندگان، قصد شركت را درك ميكنند)
- انطباق با نام تجاري: بازاريابان انقلابي نسبت به درستي، صداقت و شرافت نام تجاريشان حساسيت و وسواس دارند.
منبع: روزنامه سرمایه