قیف فروش (Sales Funnel)، یک اصطلاح بازاریابی است که برای شرح سفر مشتریان در پروسه خرید مورد استفاده قرار میگیرد. قیف فروش چند مرحله دارد، که معمولا در بالا، وسط، و پایین قیف فروش قرار دارند. البته این مراحل ممکن است بسته به مدل فروش شرکت، تغییر کنند.
درد از دست دادن معامله برای همه بیزینمسها آشنا است. اینکه پس از هفتهها تلاش و ارائه مشتری را از دست بدهید، اصلا احساس خوبی نیست. خروج مشتری بالقوه از قیف فروش اتفاق رایجی است. اما اگر مدیریت مناسبی برای قیف فروش داشته باشید، کمتر شاهد آن خواهید بود. قیف فروش بسیاری از کسبوکارهای کوچک، بیشتر شبیه یک آبکش است؛ پر از سوراخ هایی که در اثر عدم هماهنگی سیستمها ثبت و ذخیره اطلاعات به وجود آمدهاند. قرارملاقاتهای و پیگیریهای فروش فراموش شده را هم به این لیست اضافه کنید.
اما راه بهتری هم هست. استفاده از نرمافزارهایی مانند CRM، اتوماسیون فروش و بازاریابی، میتواند فرصت فروش در حال از دست رفتن را به فروش قطعی تبدیل کند.
قیف فروش چه اهمیتی دارد؟
قیف فروش کمک میکند بفهمید مشتری در هر مرحله از فرایند خرید، چه فکری کرده و چهکار میکند. با استفاده از این بینشها، میتوانید فعالیتهای بازاریابی هدفمندتری داشته باشید و بهترین پیام را برای مراحل مختلف قیف فروش طراحی کنید. این موضوع احتمال تبدیل شدن سرنخها به مشتری را افزایش میدهد.
هر چه قدر هم که تکنولوژی استارتآپ منحصربهفرد باشد و هر چه قدر هم که طرح کسبوکارش بینظیر باشد بازهم بدون استراتژی بازاریابی مبتنی بر جذب مشتری نمیتواند بهراحتی به حیات خود ادامه دهد. بازاریابی ابزاری است که وجهه برند را میسازد و پیام کسبوکار را به شیوهای مرتبط و منطقی به مشتریان فعلی و بالقوه میرساند ولی از همه مهمتر، بازاریابی به رشد "لوله فروش" (sales pipeline) کمک میکند. موسسانی که نسبت به اهمیت بازاریابی تردید دارند نباید عجله کنند و بهکلی آن را کنار بگذارند. تحقیقات انجامگرفته توسط DemandGen Report نشان داده است «کسبوکارها از طریق پرورش مشتریان راغب توانستهاند میزان فرصتهای فروش خود را بهطور میانگین ۲۰ درصد افزایش دهند و پیشرفتهای چشمگیری را در مراحل اصلی تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان بالفعل طی فرایند فروش شاهد بودهاند.»
هیچ دلیلی وجود ندارد که استارتآپی تصمیم بگیرد از بازاریابی و این فرصت اثباتشده برای چند برابر کردن رشد چشمپوشی کند. خواه مدیر آژانسی باشید که بهتازگی اولین مشتریاش را پیدا کرده، و خواه فردی حرفهای باشید که قرار است بهطور تماموقت فعالیت کنید، میتوانید از چهار مرحله زیر برای آغاز استراتژی بازاریابی خود استفاده کنید:
بازاریابی شبکه های اجتماعی از مهمترین ابزارهای بازاریابی دیجیتالی است. شبکه های اجتماعی امروزه دیگر فقط برای ارتباط بین افراد استفاده نمی شود، بلکه به عنوان ابزاری برای شکل دهی و تعیین آینده کسب و کارها استفاده می شود. امروزه دیگر بازاریابی شبکه های اجتماعی یک علم تخصصی شده است و یکی از بهترین ابزارها برای پیشرفت و گسترش برند کسب وکار در دنیای مجازی و اینترنت تبدیل شده است.
فیس بوک، اینستاگرام، اسنپ چت، لینکدین و توییتر دیگر به عنوان شبکه های اجتماعی ساده نمی باشند و نقش آن ها از ایجاد ارتباط ساده بین افراد فراتر رفته است. این شبکه دیگر الان به عنوان اجزای اصلی در برنامه و استراتژی بازاریابی شبکه های اجتماعی هر شرکت قرار گرفتند.
برای استفاده بهینه از بازاریابی شبکه های اجتماعی باید تکنیک ها و روش های آن را بدانید. البته خیلی سخت نیست. راه های سیاه زیادی در شبکه های اجتماعی وجود دارد که شما می توانید استفاده کنید که به قول معروف، یک شبه ره صد ساله را بروید اما باید بگوییم که در همان یک شب ممکن است آسیب زیادی به ارزش سایت یا صفحه اجتماعی شما وارد که غیر قابل جبران خواهد بود.
در این مقاله آموزش سئو، ما قصد داریم 7 ابزار بازاریابی شبکه های اجتماعی را به شما در گسترش برندتان کمک می کند معرفی کنیم. البته این ابزارها معرفی ما نمی باشد، بلکه توسط متخصصان این حوزه تایید و معرفی گردیده است.
۱- در مکالمات آنلاین با مشتریها از هوش مصنوعی استفاده خواهد شد
با وجود فعالیت پلتفرمهایی مانند «Intercom» و «Drift» بازاریابان قادرند از ابزارهای مکالمهی هوش مصنوعی برای ارتباط با مشتریان استفاده کنند. با توجه به رواج این تکنولوژی، برندهای بیشتری از آن در جهت ارائهی بهتر سرویس به مشتریانشان استفاده خواهند کرد. با تکامل این تکنولوژی برندهای بیشتری از قابلیت مکالمهی آنلاین هوش مصنوعی برای سرویسدهی بهتر به بازدیدکنندگان وبسایت خود استفاده میکنند.
۲- شخصیسازی محتوا در بازاریابی جهش بزرگی میکند
کلیدیترین اصل در بازاریابی مبتنی بر حساب کاربری (ABM)، تهیهی محتوا برای انواع مختلف حسابهای کاربری است. امروزه با روی عرصه آمدن هر چه بیشتر قواعد بازاریابی مبتنی بر حساب کاربری، بهترین راه برای توسعه و پیشرفت، حرکت به سمت شخصیسازی اطلاعات است. پلتفرمهایی که کمپانیهایی مانند «Adobe» و «Optimizely» تهیه میکنند، برای بازاریابان راه را هموار میکند تا محتواهایی با موضوعات مشخص را ارائه دهند. مشابه شیوهای که «Netflix» برای نمایش برنامههایش پیشگرفته است.
۳- بازاریابی بر اساس دادههای کمّی به جریان اصلی تبدیل میشود
دورهی اوج بازاریابی براساس دادههای کمّی، پیش روی ما است. کمپانیهایی مانند «Unilever» و «Kraft» که از قبل بر اصول ارتباط با مشتری پایبند بودند، با تشکیل تیمهای داده-فناوری برای همکاری با بازاریابها، در حال استخراج استراتژی از دنیای تکنولوژی هستند. سال آینده، با پیشرفت شرکتهایی که تمرکز خود را بر دادها و اطلاعات میگذارند، بازاریابی براساس دادههای کمّی به روند صعودی خود ادامه خواهد داد.
۴- آژانسهای بازاریابی، تکنولوژی واقیعت افزوده (AR) را توسعه خواهند داد
با انتشار نسخههای «iPhone 8» و «iPhone X»، کمپانی اپل مشخص کرد که در زمینهی فناوری واقعیت افزوده (AR) سرمایهگذاری کرده است. با روی عرصه آمدن و اوج گرفتن محبوبیت این دستگاهها، برندها هرچه بیشتر شانس خود را با محتواهای مبتنی بر واقعیت افزوده امتحان خواهند کرد.
بازاریابی حسی فرآیند شناسایی و تامین نیازها و علایق مشتری به روشی سود آور است تا آنها را درگیر ارتباطات دوجانبهای کند که شخصیت برندها را به زندگی آورده و برای مشتریان هدف و ارزش افزوده ایجاد کند .
بازاریابی حسی با طراحی و اجرای تجربهی زنده برند برای مشتریان در پی به زندگی آوردن برند میباشد تا سطح قابل قبولی از برند اشتغالی را در زندگی مشتری ایجاد کند.
بازاریابی حسی یک متدولوژی یکپارچه است که مشتریان هدف را همیشه از طریق ارتباطات مرتبط با برند که به ارزش بیشتر منجر می گردد در علاقه و خواست خود درگیر نگاه میدارد .
بازاریابی حسی نوعی بازاریابی است که با مصرف کننده در سطوح گوناگونی ارتباط برقرار میکند. این سبک بازاریابی نه تنها مبتنی بر ذهن هیجانی مصرف کننده ساخته و طراحی میشود. بلکه به ذهن شناختی و حسی وی نیز مربوط میشود. برای اینکه موضوع را ساده کنیم باید بگوییم که بازاریابی حسی بر یک تجربه تمام عیار مشتری از برند ومحصول و واکنشهای وی پایه گذاری شده است.
به تفاوت فاحشی که بین بازاریابی سنتی و بازاریابی حسی وجوددارد توجه کنید:
بازاریابی سنتی سعی می کند تا فروش را بر پایه اظهار و ارائه مزیتها و ویژگیهای محصول و خدمت انجام دهد، در حالیکه بازاریابی حسی برای مصرفکنندگان این امکان و فضا را فراهم میآورد تا خودشان محصول را تجربه و آزمایش کنند.
وقتی بازاریابی حسی را به درستی اجرا کنیم میتوانیم ناظر بر توفیق آن در ایجاد وفاداری به برند و مروجین برند باشیم. به عنوان بازاریاب همیشه بایستی خود را در جای مشتری بگذاریم و از خود بپرسیم آنها وقتی با خرده فعالیتهای بازاریابی اینترنتی ما مواجه میشوند چه فکر میکنند؟ چه احساسی دارند؟
دیگر کمتر کسی به شیوه سنتی سفر میکند. خیلی از هتلهای بزرگ میدانند که گردشگران مدرن دنبال چیزی بیش از جای خواب و روم سرویس هستند. با گسترش خدمات شرکتهایی مثل ایربیانبی (Airbnb) و کسانی که خانه خود را به مسافران اجاره میدهند، کاربرد هتلها هم عوض شده و دیگر نمیتوانند فقط جایی برای خواب باشند. از این رو آنها روشهای خلاقانهای برای جذب مشتری به کار میگیرند.
۱- امکان سفری متفاوت برای مشتریانت فراهم کن
خیلی از گردشگران ساعات کمی را در اتاق هتل صرف میکنند و برای جذب آنها باید روشهای خلاقانهای به کار گرفت و امکانات هیجانانگیزتری پیشنهاد کرد. برای جذب مسافر دیگر روشهای سنتی جواب نمیدهد و باید روشهای پیچیدهتری از مبلمان زیبای اتاق و ملحفههای سفید و سرویس بهداشتی لوکس رو کرد، برای همین بعضی هتلها به برگزاری کلاسهای یوگا، گردهماییهای شاد و بازیهای جذاب دستهجمعی رو آوردهاند. در یک تجربهی شگفتانگیز مشتریهای برجهای Waldorf Astoria دسترسی اختصاصی به باغها و کندوهای عسل پشتبام هتل دارند و میتوانند فرایند زنبورداری را تجربه کنند و با شیوهای به نام عسلدرمانی آشنا شوند و از داروهایی که مادهی اولیهی همهی آنها عسل است بهره ببرند.
۲- قدر مشتریان ثابت را بدان
مشتریانی که بیش از یک بار مسافر هتلی هستند همان مشتریان وفاداریاند که هتل باید توجه ویژهای به آنها داشته باشد. باید با آنها جوری رفتار کنی که انگار تکتکشان را میشناسی و هرازچندی پیشنهادهای ویژه برای آنان تدارک ببینی.
هتلهای روشهای خلاقانهای به کار میگیرند تا مشتری گذری را تبدیل به مشتری ثابت کنند. این روشها از طریق احترام گذاشتن به سلیقهی شخصی مشتری یا علاقهمندیهایی انجام میگیرد که او در طول اقامت در هتل از خود بروز داده است. یکی از مثالهای خوب مربوط به هتل بینالمللی ریتز_کارلتون است. وقتی کودک یکی از مشتریان عروسک خود را در اتاق هتل جا گذاشت آنها بعد چند روز عروسک را به آدرس مشتری پست کردند و همراهش عکسهایی از عروسک فرستادند که در جای جای هتل گرفته شده و نشان از یک ماجراجویی هیجانانگیز در هتل داشته است.
http://mjl.isc.gov.ir/Default.aspx?lan=fa
در نظریه ویژگی، افراد طبق شاخص های غالب شان و یا ویژگی های شان طبقه بندی می شوند. یک ویژگی، هر شاخصی است که در آن ، فرد از فردی دیگر به صورت نسبتاٌ دائمی و پایدار متمایز می شود. نظریه های ویژگی، افراد را برحسب زمینه قبلی آنان توصیف می کند که از طریق یک سری صفات یا عبارت های کوتاه اندازه گیری شده است. بنابراین، شخصیت یک فرد در غالب ترکیبی از ویژگی های ویژه او به تصویر کشیده می شود.
جان موون روش جدیدی را برای درک تأثیر ویژگی ها بر رفتار مصرف کننده ایجاد کرده است، که مدل 3.ام انگیزش و شخصیت نامیده می شود. این رویکرد نشانه هایی از امیدواری را در فراهم کردن یک ساختار سازمانی برای فهم چگونگی تأثیر ویژگی بر رفتار نشان می دهد. 3.ام مخفف مدل فوق نظریه انگیزش است. (Meta-Theoretic Model of Motivation) مدل3.ام چهار سطح ویژگی را برحسب میزان انتزاع آن ها مشخص می کند. این چهار ویژگی عبارتند از:
1- ویژگی های روساختی 2- ویژگی های موقعیتی 3- ویژگی های اصلی 4- ویژگی های مرکب
محسوس ترین سطح، ویژگی های روساختی (Surface Traits) وجود دارند، که به عنوان گرایش های بادوام برای کنش در زمینه های خاص غالب هستند. نمونه های آن ؛ تمایل به چانه زنی ، خرید وسواسی، رفتار مربوط به رژیم تغذیه سالم و…
دردومین سطح انتزاع، ویژگی های موقعیتی (Situational Traits) وجود دارند که، به این صورت تعریف می شوند؛گرایش به اقدام در درون زمینه های عمومی ده ها ویژگی موقعیتی وجود دارد که به عنوان نمونه می توان موارد زیر را نام برد ؛ هشیاری از ارزش، علاقه مندی کلی به ورزش؛ نوآوری در کالا و انگیزش سلامتی.